نشر فرهنگ ایلیا در سال 1382 تأسیس شده است و تاکنون در حوزههای تاریخ، فرهنگ، ادبیات (شعر و داستان) و به ویژه در حوزۀ گیلان شناسی، بیش از 900 عنوان کتاب وارد بازار نشر کرده است. این انتشارات در سال 1394 به عنوان ناشر برگزیده کشور معرفی شد.
رشت ـ میدان فرهنگ ـ خیابان آزادگان ـ خیابان حاتم ـ شماره 49 ـ نشرفرهنگ ایلیا کدپستی: 13555 ـ 41848
013 33344732 - 33344733
nashreilia@yahoo.com
nashre.farhange.ilia
NFilia
صبح زود رسیدیم به میدانگاه مقابل زندان قصر. صفیه گفت: روزی که زندانیای سیاسی رو آزاد کردیم، من اینجا بودم. پلکش از نگرانی میپرید. جلوی زندان شلوغ بود. اغلب خانمها با چادر سیاه و لباس مشکی از هم قابل تشخیص نبودند. زنها در هم وول میزدند. هرکس چیزی میگفت. صدای فینفین و گریه میآمد. گاهی یکی زیرلب به دیگری اشاره میکرد و میگفت: زن تیمسار فلانیه... دیدن زنهای شیک و آلامد دیروز که حالا مچاله و درهم کوفته گریه میکردند، حس غریبی داشت. انگار دستی آمده و آدمهای دوردست و همان خانمشیکهایی که از قنادی فرانسه شیرینی صورتی میخریدند و وجود پر از عطر و پودرشان من را مضطرب میکرد پایین کشیده بود.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
جنگلِ جان | ادبیات - داستان | فیروزه گلسرخی | 125 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 793 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
899 | موجود است | 95000 تومان |
موضوع در حقیقت این بود که من نمیتوانستم جلب نظر کنم. او این دنیا را خوب میشناخت و راه جلب نظر را خوب یاد گرفته بود. صدایش را بالا و پایین میکرد. دستهایش را تکان میداد و با حرکات دیوانهوار حضار را شیفتهی خودش میکرد. آیا میدانست داستانش آن چیزی نیست که او میپندارد. یعنی نمیداند در دنیای امروز خیلی چیزها تغییر کرده و او هم یکی از رجزدگان شده است.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
رجزدگان | ادبیات - داستان | مجید دانشآراسته | 81 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 771 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
896 | موجود است | 50000 تومان |
افراشتۀ روزنامهنگار و مبارز سياسی، افراشتۀ شاعر و افراشتۀ داستاننويس؟ از هر زاويه كه به زندگی و آثار محمدعلی افراشته (1338ـ 1287) بنگريم به لحاظ محتوايی، مردمان، حاكمان و ارتباط متناقض آنان را میبينيم؛ و به لحاظ شكلی، روايت جذاب و شيرين، طنز ريزبينانه و صريح و چخوفی، تيپها و شخصيتهايی متفاوت اما ملموس، و سوژههايی رندانه و پُر نيش و نوش او را. كتاب حاضر دربرگیرندۀ تمامی داستانهای محمدعلی افراشته است كه برآيند يك عمر نوشتن اوست. در این آثار، هم شعارگرايیِ دوران جوانی او پیداست و هم زلالی و شفافيت سوژهها و پردازش شخصيتهايش در آثاری که در غربت نوشت و در کشور بلغارستان و به زبانی بیگانه منتشر کرد؛ آثاری که در آنها دیگر شعار نمیدهد بلکه نشان میدهد. مرگ نابههنگام افراشته در مهاجرت، آثار او را تا حدود زیادی در محاق فروبرد. جمعآوری و نشر آثار او، ادای دینی است به یکی از بااستعدادترین نویسندگان طنزپرداز معاصر ایران.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
داستانهای افراشته | ادبیات - داستان | محمدعلی افراشته | 267 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 738 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
846 | موجود است | 95000 تومان |
او مرا فرا خواند و طنابش را به سوی من رها کرد. خود را به سوی او میکشانم و او به فراخواندن نام من ادامه میداد، طناب پاره شد... . سیّارهها و ستارهها تنها سرگرمیاش بودند. خورشید را میچرخاند و با نور آن بازی میکرد. زمانِ عروسکبازی بود، پس به سراغ زمین آمد و با آدمها بازی کرد. یکی را میمیراند و دیگری را قهرمان داستانش میکرد و اگر زیاد با آن سرگرم میشد، زمین میلرزید. در آخر به پرسشها رسیدگی کرد و با زمین خداحافظی کرد. نوبت آن رسیده بود تا سراغ جهانهای تیلهای دیگر برود. ناگهان تیلهای از دستش افتاد و شکست. باید از نو تیلهای میساخت. او مرا فرا خواند و طنابش را به سوی من رها کرد. خود را به سوی او میکشاندم و او به فراخواندن نام من ادامه میداد... طناب پاره شد... .
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
پرواز به خیال با پرشی کوتاه | ادبیات - داستان | ایلیا میرزانژاد موحّد | 80 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 772 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
888 | موجود است | تومان |
مورچههای بالدار از حاشیهی تصویر زن میگریزند. زن با سایهی كوچكش، بیآنكه هیچ طرحی از چهرهاش پیدا باشد، همچنان در متن خاكستری کتاب ایستاده است. وقتی فكر میكنم او همیشه آنجا خواهد ایستاد، غمناك میشوم. دلم میخواهد دستهایش را كه زیر لباس بلندش پنهان مانده بگیرم. قدمزنان برویم باغ شقایق، پشت سروهای خمرهای بنشانمش. برگردم و مثل حالا كه قرصها تأثیر خود را میگذارند به خوابهایم بگریزم. در فاصلههای كم و زیادشان بیهوش تاب بخورم و فكر كنم تا آنموقع حتماً مردی خواهد آمد و در یك صبح روز هفتم، پشت سروهای خمرهای، زن را پیدا خواهد كرد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
صبح روز هفتم | ادبیات - داستان | محمود ساطع | 139 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 764 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
840 | موجود است | 50000 تومان |
بیرون باران میبارد. آدمها با سرِ پایین، زیر باران پیش میروند. همایون میآید، یک دست را سایبان چشم میکند و به جلو خیره میشود؛ به چند متر جلوتر شاید، چند متر آسفالت خیس. به گمانم سی سال میشود که همینها را میبینم. بیرون حتماً هوا سرد است یا لابد باد بین شاخهی درختان میپیچد. شاید هم تمام ساقهها را میجنباند. همان ساقهها که سایهشان روی دیوار روبهرو تکان میخورد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آن بیرون خبری نیست | ادبیات - داستان | شراره توانا | 125 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 770 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
838 | موجود نیست | 50000 تومان |
نخستینباری که میم به آینه نگاه کرد ترسید. طبیعی بود، تا آن روز جز ماهیگیران مُرده، هیچ انسان زندهای را مقابل خودش ندیده بود. تمام تصورش از خودش این بود که چیزی شبیه به مرغهای گوشتخوار است با بدنی کشیدهتر شبیه ماهی و پاهایی کوچک مثل لاكپشت. غیر از اینها چه میتوانست باشد؟
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سرگشتگیهای خانم میم | ادبیات - داستان | ماندانا خاتمی | 91 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 769 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
839 | موجود است | 50000 تومان |
سنّتِ در دسترس بودنِ نخستینهای تاریخ و فرهنگ و هنر، متأسفانه در کشورمان مهجور است. این آثار را یا باید در برخی کتابخانهها جست، یا در آرشیو معدودی محققان. دشواریابی این آثار، بسیاری از پژوهشگران، نویسندگان و حتا خوانندگانِ علاقهمند را با سختيهای بسیاری روبهرو میکند. از این رو، بر آن شدیم در مجموعهی میراث مکتوب، برخی از نخستینهای تاریخ و فرهنگ و هنر گیلان را ـ اگر چه بهدشواری ـ بجوییم و به چاپ برسانیم. انتخاب این آثار نه فقط به سبب نخستین بودن آنان است، که ویژگیهای درخور توجه دیگری نیز سبب گزینش این آثار شده است. خان گیلان، به قلم محمدعلي صفاري، نخستین رمانِ منتشرشده از نویسندهای گیلانی است. این اثر افزون بر پیشرو بودن، ویژگیهای مهم دیگری نیز در خود دارد كه بر اهميت آن ميافزايد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خان گیلان | ادبیات - داستان | محمدعلی صفاری | 147 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7ـ 017ـ 190 ـ 964 ـ 978 | سوم 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
334 | موجود است | 55000 تومان |
دربارهی اَنیسه که میخواهی حرف بزنی نمیتوانی بگویی به چه چیزهایی باور داشت. زندگی اَنیسه از آن چیزهایی که به آنها باور داشت تشکیل نمیشد، زندگی اَنیسه مجموعهای بود از چیزهایی که به آنها باور نداشت. یکی دیگر از چیزهایی که اَنیسه به آن باور نداشت، نگفتن دروغ بود! او معتقد بود هرزمان که گفتن حقیقت برایت دردسر میشود باید دروغ بگویی و خودت دروغت را باور کنی تا همه آن را بپذیرند، اما شدیداً از دروغهای جزئی بیزار بود. مثلاً از دروغهای رایج در بین پدر و مادرها متنفر بود؛ وقتی بچه بودیم هرگز نمیگفت پارکها بسته است، و برای آنکه مانند دیگران دروغ جزئی نگوید به من میگفت: «هیچ پارکدارِ بیناموسی پارکشو وسط روز نمیبنده، اما ما پارک نمیریم! چون الآن حالش نیست، همین! من شصتونه سالمه!»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
اما ما اینجاییم | ادبیات - داستان | متین فیروزی | 80 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 640 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
818 | موجود است | 40000 تومان |
خانه بهدوشان روایتی جذاب و پرحادثه از رنجها و مصائب انسان مدرن است. داستانی پُرکشش با شخصیتپردازیِ قوی؛ از دشتهای غرب آمریکا و با مرگ پدر آغاز میشود تا نمادی باشد از مرگِ سنتها و آغاز ساختارشکنیها. شخصیتهای اصلی داستان هرکدام سرگذشتی مجزا دارند اما تقدیر آنها را بههم رسانده. زندگی پُرشتابِ جدیدشان مدام مانع ماندن در کنار عزیزانشان میشود و جداییها دست از سرشان برنمیدارد. اما پس از هر شکستی دوستیها برمیگردند تا دستگیرِ بازندهها باشند. اما آیا اصلاً پیروزیای در کار خواهد بود؟ یا زندگی در سالهای منتهی به جنگ جهانی، شکستی مدام است؟ صنعتِ روبه رشد آمریکا، هالیوود، سیاستِ لیبرال، خشونتِ ارتش و... همه و همه در خانه بهدوشان در لابهلای زندگی نقد میشود. اخلاق مدرن به چالش کشیده میشود و انسان در موقعیتِ خاکستری جدیدش به آزمون گذاشته میشود. حقیقت اما در دستانِ عشق است، عشقی که کشدار و مستمر حضور دارد تا به یاد آدمهای داستان بیندازد، زندگی همان است که بود، حالا هر سرعتی که داشته باشد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خانه به دوشان | ادبیات - داستان | هارولد رابینز - گیتی مؤیدی | 708 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 746 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
گیتی مؤیدی / رها فتاحی | 820 | موجود است | 150000 تومان |
مرا برد سمت بیشههای تمشک. از تمشکها چیدیم و خوردیم و با خارهایش دستوپایمان را زخموزیل کردیم. غروب که برگشتیم چند خار رفته بود توی پایم و شل میزدم. روی ایوان نشستیم. پایم را گذاشت روی زانوهایش و با موچین شروع کرد به درآوردن خارها. نگاهش کردم و همان لحظه دلم برایش تنگ شد، خیلی خیلی تنگ.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خاطرات خفتگان | ادبیات - داستان | محمد رضایی راد | 108 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 742 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | سوم 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
808 | موجود است | 45000 تومان |
گريه نکن! اشک بر گونههايت خواهد خشکيد و تو نمىتوانى آنها را پاک کنى. اينقدر بىدريغ اشک نريز! تو ديگر سالها وقت دارى که روبهرويم بنشينى و نگاهم کنى. گاهى بخنديم، گاه فرياد بزنيم، گاه نعره بکشيم. هاى و هوى کنيم و پر شويم از غبار. مىتوانى هر لحظه را هزاران بار مرور کنى، هر بار به ابتدا بازگردى؛ روزها و روزها و شبها به همهچيز فکر کنى، به هر چيز خيره شوى، به لحظههاى گمشده و خاطرات از ياد رفتهات، و سپرى شدن روزهاى بىانتها در اين آغوش سنگى ديوار.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آغوش سنگی دیوار | ادبیات - داستان | محمد رضایی راد | 95 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 209 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | سوم 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
387 | موجود است | 45000 تومان |
شبها برای دختری که ندارم داستان میگویم یک شب از من پرسید: بابایی پا به ماه چیست؟ گفتم: در طبقهی بیستم یک آسمانخراش که زندگی کنی، هنگامی که زنت غر میزند، میتوانی پنجره را باز کنی، پا به ماه بگذاری.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خفه شو لعنتی! | ادبیات - داستان | محسن کریمی | 43 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 724 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
807 | موجود است | 25000 تومان |
به زادگاه پدرم آمدهام لنگان لنگان با عصای دسته نقرهای. همین دیروز به من خبر رسید پدرم که شصت و پنج سال است که او را ندیدهام زنده است و جوانتر از من است. اگر این خبر را به اصطلاح از یک منبع موثق نشنیده بودم باور نمیکردم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
در قلمرو خیال | ادبیات - داستان | میرهادی کریمی | 119 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 006ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1387 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
172 | موجود نیست | تومان |
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
نام و نان | ادبیات - داستان | میرداوود فخرینژاد | 97 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 99ـ 2535ـ 964 ـ 978 | اول 1387 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
171 | موجود نیست | تومان |
گیرم نه همان روزی که پدرم مرده بود عاشق این خانه شده بودم. و شاید هم تا آن موقع به یاد نداشتم که چنین گورستان متروکی هم بوده و چنین خانهای. خانهای که شاید ارواح در آن زندگی میکردند و با هر نرمه بادی صدای شیونِ درهای چوبی آن ترس را بر دل مینشاند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
فصل تلخ | ادبیات - داستان | سعید تغابنی | 100 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0ـ 91ـ 2535ـ 964 ـ 978 | اول 1387 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
180 | موجود نیست | تومان |
انگار کوچه نیز به حضور بچهها دل خوش داشت و شریک بازیها، شادی و غمهایشان بود. پا به پای بچهها میدوید، زمین میخورد و برمیخواست و از اینکه یار بچهها بود و مامنجنب و جوش و شادی آنها به خود میبالید.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آن روزها بیش از همه زندگی بود | ادبیات - داستان | میرجلیل محبوب | 60 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 021ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1387 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
182 | موجود نیست | تومان |
مجموعه داستانی از مریم ساحلی
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
کسی نگاهم میکند | ادبیات - داستان | مریم ساحلی | 84 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 051 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1388 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
202 | موجود نیست | تومان |
مجموعه داستانی از ابوالقاسم مبرهن
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
ماه و قوطیهای بلند | ادبیات - داستان | ابوالقاسم مبرهن | 91 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 018 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1388 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
212 | موجود نیست | تومان |
مجموعه داستان
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
مردها با سلیقه خودشان روفرشی نمیخرند. | ادبیات - داستان | فاطمه رهبر | 84 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
9 ـ 055 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1388 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
225 | موجود نیست | تومان |
کمکم همه چيز يادم آمد: با چمداني سنگين، از جيپ قهوهاي لکنتهاش پيادهام کرد و از بالاي تپه ده را نشانام داد. از سراشيب تپه که سرازير شدم، واردِ دشت وسيعي شده که بايد از آن جا ميگذشتم. بادي سينهکشان از جانبِ ده وزيدن آغاز کرده بود و من براي درامان ماندن از ضربهي باد، يقهي کتام را تا روي گوشهايم بالا کشيدم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
ساعات هولناک | ادبیات - داستان | میرهادی کریمی | 102 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7ـ 046ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1388 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
251 | موجود نیست | تومان |
سرفههاش بند نميآيد... بند آمد. هميشه همينطور است، موقع خوردن يكدفعه يادش ميآيد كه حرف بزند. همينكه سرفههاش بند ميآيد، ميگويد: «اين كتابو خوندي؟» لحظههاي مكث ميكند، حتماً دارد از توي كيفش كه بيشباهت به ساك نيست، كتاب را در ميآورد. ميدانم چيست، دادِ بيداد. تكسرفههاي ميكند و چيزي ميگويد كه نميشنوم. تهمينه حتماً دنبال عينكش كه هميشه روي ميز بين روزنامههاست ميگردد. جلد را نگاه ميكند كه ميگويد: «داد بيداد، نخستين زندان زنان سياسي.» ميزنم روي پايم و سرم را تكان ميدهم. حتماً دارد برگ اولش را ميخواند كه ميگويد: « نصيرم دست برنميدارهها!»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آدمهای دوبخشی | ادبیات - داستان | نینا گلستانی | 75 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
3 ـ 169ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1390 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
346 | موجود نیست | تومان |
نمیدانم عینک آفتابی بزنم یا نه. مثل اقدس که برای خاکسپاری شوهر پیرش توی چله بزرگِ زمستان چه عینکی روی دماغ درازش گذاشته بود؛ دو گوشهی قابش یک نگین به قاعدهی انگشتری بود. اگر حمید بمیرد من هم عینک میزنم. هر چه باشد زن معمار هستم، یعنی از آن اقدس کمترم؟ کلی بازاریِ کلهگنده میآیند سر قبرش. نمیدانم اقدس چطور سر قبر شوهرش هی غش میکرد. اگر غش بکنم... اگر خواستند حالم بیاورند... بزنند توی صورتم... اقدس کِرِمپودرش پاک شدهبود... جای دست روی صورتش مانده بود... اگر روی صورتم بماند؟! اگر آبِ دهنی بدهند؟! حوله را گلوله میکنم توی ماشین لباسشویی. نه، از خیر غش میگذرم، کاری برایم نکرده تا غش کنم. یاد کتکهایش میافتم که چطور بیپدر موهایم را میگرفت و مرا توی اتاق میکشید. الهی دستش بشکند!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
از خانه تا خیابان | ادبیات - داستان | افسانه عیسیزاده | 78 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5ـ 264ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1391 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
417 | موجود نیست | تومان |
در سایهسار آسمان مهآلود، تنی چند از اهالی داستان، عصر هر دوشنبه، زیر سقف انجمن هزار و یک شب گرد هم میآیند تا از قصهها بگویند و بشنوند. و اینک کتاب حاضر دربرگیرنده 22 اثر از 11 عضو انجمن داستان هزار و یک شب بندرانزلیست که جان و جهانشان را در شهر باران به روایت نشستهاند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
از هزار و یک شب تا... | ادبیات - داستان | مریم ساحلی | 117 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
3 ـ 479ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1396 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
592 | موجود نیست | 10000 تومان |
ببین میتوانی زندهاش کنی. شاید یک بار دیگر شادی به سراغت آمد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
ورزای تپههای مارلیک | ادبیات - داستان | هادی غلامدوست | 163 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 447ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1396 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
615 | موجود نیست | 12000 تومان |
شما را توی کشو میگذاشتم. شما نام آنجا را دخمه گذاشته بودید. دخمه تاریک بود. دوست داشتید شما را از دخمه بیرون بیاورم. برای نجات شما خیلی راه را رفتهام. چاره کار را در این دیدم که مهاجرت کنم. برای رهایی شما مهاجرت کردم. شما سنگ قبر بینام و نشان من بودید. سنگ قبرها بیشترشان نام و نشان داشتند و رویشان نوشته شده بود: طلوع دل انگیز غروب غم انگیز. شما فاقد طلوع بودید.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
برگ عبور با تاریخ میلادی | ادبیات - داستان | مجید دانش آراسته | 103 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 670ـ 190 ـ 964 ـ 978 | 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
799 | موجود است | 30000 تومان |
مردوم هوطؤ اونِ نیا گودن. اونِ دسِ مئنه که ولگ دبو، خو سر جؤر چرخونی، کمره که تؤ دئه. پَه که پسوپیش نه. اوکته دسِ که خو کمر زی، ویت. مردوم ایسی اونِ نیا گودن. ایسی اونِ سَره جؤر، دس مئنه ولگه، اونِ رخاصی مئنه پیچ و تؤ خوری ریه رشکه بما طلایی مو که بخاله صد ساله آؤ و شؤنه رنگه نده یا، ایسی اونِ سیه لخت و عور لگه که خو کهنه دنپایا کنار تودابو، بی واخوه، مَسّ و خوشابو رخاصی کأدبو. همه اونِ رخاصی جی حیرون بومؤنسه بؤن.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
ولگ | ادبیات - داستان | هادی غلامدوست | 201 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
9 ـ 691ـ 190 ـ 964 ـ 978 | 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
755 | موجود نیست | 40000 تومان |
من چه اندازه بزرگ ميشوم؟ چهلسالهگي میخواهم. چرا؟ شايد روينهگيست. آيا جاودانهگي دَرمان است؟ به راستي سودِ چهل چیست؟ نمیدانم. میشوم؟ کسی نشده است. میشود؟ پیشترش کُشته میشویم. دَرَم انديشهاي سبز شده است اين روزها. آيا ميتوان بسيار شد؟ چگونه؟ كه شايد مني از منها چهل بشود. میپایم؛ چهار چشم. با اين بيگمان كُشته خواهم شد. و بيگمان به دستِ عطار. براي خودش شمشيري ساخته است و چندی میشود كه گاه و ناگاه تيز ميكندش چه تيزي. مرگِ با شمشير بدترين مرگ است. كُشنده و كُشته...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
... وَ من وَ ... | ادبیات - داستان | علی دارمیزاده | 69 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 625 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1398 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
729 | موجود است | 17000 تومان |
در لاهیجان از کاظمتیبیتی خداحافظی کردند و با موتور در یک جادة خاکی بهسمت بهجتآباد رفتند. پس از حدود نیمساعت جلوی چند مغازه که دو پیرمرد چپق بهدست، روی چوببست جلوی آنها نشسته بودند پیاده شدند. یحیی پس از احوالپرسی با یکی از آنها که آسیا نام داشت راهش را به سمت قبرستان کج کرد و برای پدرش فاتحهای خواند. همین جا بود که رحیم پرسید: چرا نام آن پیرمرد «قارة آسیا» بود. یحیی خندید و گفت: «نامش آقا سیدیحیی است که روستاییها آسیا صداش میکنند.» رحیم به این فکر میکرد که احتمالاً برای او هم نام دیگری در این روستا خواهند گذاشت... ظهر در همان بجار با کته و ماست و چغرتمه و سیر ناهار خوردند و چند ساعت بعد هم پس از آخرین نوبتی که عروس بارش را به کندوج رساند، مجید از رحیم خواست به رودخانه بروند و آبتنی کنند. وقتی با بچههای روستا در آب غوطه میخورد و شیطنت میکرد کمکم از بهجتآباد خوشش آمد. خصوصاً اینکه بچهها او را با نام «رشتی ریکه» صدا میکردند که رحیم فکر میکرد اسم جدید اوست، غافل از اینکه منظورشان «پسر رشتی» بود.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
پسر رشتی | ادبیات - داستان | فرهاد رحمانینیا | 120 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 713 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | سوم 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
796 | موجود است | 72000 تومان |
این کتاب گزیده داستانهای شاهنامه فردوسی است که توسط محمدعلی میرزانژاد موحّد به نثر درآمده است.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
گزین بهین نامة باستان | ادبیات - متن کهن - داستان | محمدعلی میرزانژاد موحّد | 92 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 624 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1397 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
508 | موجود نیست | 15000 تومان |
بعد از چاپ «گلآقای لچهگورابی» در نیمة اول دهة شصت که صداقت زمانیاش به رغم اما و اگرهای زبانیاش مرا با «جامعی» آشنا کرد، اکنون اولین مجموعهداستان کوتاه او به نام «میدان فرهنگ» پیش روی ماست. گزینة نیمقرن تجربة قلمی که بیش از پانزده سال آن در غربتِ اروپا میگذرد اما گیجگاه مدام فرهنگیاش در بر و بوم مادری پرسه میزند. انتخاب شخصیتهای داستانی از میان اعماق اجتماع، مشاغل حاشیهای، اقشار میانحال و فرودست، گرفتاران کمبود فرهنگی، گموگور شدهها، فراموششدگان، خودفروختگان و... در قاب و قالبی که تخیل خواننده را با خود همراه میکند و گاهی پوچی یا معنایی را با دیدگاهی نسبینگر و قابل تاویل بهرخ میکشد، به پست و بلند این داستانها شکلی خاص بخشیده است؛ فرمی که با پیچیدگیها به سادگی برخورد میکند و زبان موجز داستانیاش ویژه شخصِ جامعی است.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
میدان فرهنگ | ادبیات - داستان | هادی جامعی | 101 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 649 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1398 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
731 | موجود است | 20000 تومان |
يكى از مردها گفت: «دروغ گو.» و صداى ديگرى بلند شد: «به خاطر يه پرس غذا دروغ نگو.» اما دروغ نمىگفت. نزديک ميدان خواهرش را ديدم. ازم پانصد تومن گرفت و برايم آرزوى سلامتى، موفقيت، طول عمر، خوشبختى و همچنين دلخوشى كرد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آخرین لحظه ی ماندن | ادبیات - داستان | سجاد مهدیزاده | 105 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 614 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1398 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
743 | موجود نیست | 20000 تومان |
ترافیک برای رفت و آمد آمبولانسها معنا مییابد. مراسمی برای سوگواری وجود ندارد و مردگان در غربتی ناخواسته و در فضایی سنگین دفن میشوند. هیچکدام از آنان نمیدانستند چنین غریبانه به خاک سپرده خواهند شد: «چه فرقی میکند آن هنگام که دیگر تو نباشی و چیزی حس نکنی. روایت خاکسپاری و سوگواری فقط داستان زندگان خواهد بود، زندگان هستند که غمهای خود را زمزمه میکنند و شبها را با خاطرات و کابوسهای آن سپری میکنند. خاطرات از آنها دست نمیکشد و همیشه با آنها خواهد بود تا آن هنگام که دیگر خود چیزی حس نکنند و زندگان را ترک کنند».
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
واگیر | ادبیات - داستان | عبدالرضا درفولی | 72 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-697-1 | دوم 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
780 | موجود است | 40000 تومان |
مجموعۀ 22 خاطره –داستان جذاب و خواندنی از خاطرات جمعیِ مردمان دهۀ چهل رشت. خاطراتی که داستان شدهاند و در عینحال داستانهایی که خاطره بر بالهایشان نشسته است.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
روزی روزگاری رشت | ادبیات - داستان | مه کامه رحیم زاده | 170 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-693-3 | ششم 1401 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
779 | موجود است | 85000 تومان |
داستانهایی از: اندره کدرس/ ژان کهنو/ رومن گاری دینو بوزاتی/ مالا پارت/ لویی آراگون
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
برخوردها | داستان جهان | اندره کدرس - ژان کهنو - رومن گاری - دینو بوزاتی - مالا پارت - لویی آراگون | 90 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-650-6 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
هادی جامعی | 730 | موجود است | 20000 تومان |
من در غروبهای بارانی از کنار درختها و برکهها و سبزهها به معراج میرفتم و هر بار که باز میگشتم، خانههای گالی پوش بود و سوسوی چراغها و فانوسها... و پنجرههای کوچک و روشن... و تصویر آدمهایی که شب را برای با هم بودن و رفع خستگیهایشان دوست میداشتند. دلم به صنوبرها و نارونها خوش بود و گیسوان افشان بید که هوش از سرم میربود... دنیای من در زیر همان قطرههای باران و زیبایی علفزارها و در تماشای مردمی که بوی محبت میدادند، ساخته شد...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آشفته عاشقانه | ادبیات - داستان | صادق هزاری | 112 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 529 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1396 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
641 | موجود نیست | 12000 تومان |
عکس یک خروس را به من نشان میدادند که زیرش یک تخممرغ بود. میگفت در اینجا خروس هم تخم میکند. حالا بگو کی هستی و با کی رابطه داری و از کجا آمدهای. کی هستم را نمیدانستم. از کجا آمدهام را چرا. خب، معلوم بود که از شکم مادرم درآمده بودم. خیال میکردند دارم آنها را دست میاندازم. یکی از آنها باتوم را زیر چانهام گرفت و گفت: میدانستی تو یک قبرستان پدر داری؟
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
نام من داستان است | ادبیات - داستان | مجید دانشآراسته | 65 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 470 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1396 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
652 | موجود نیست | 10000 تومان |
با رویا در کارخانه کار میکردم. رویا سرپرشوری داشت و مرا به جاهایی میبرد که زندگیشان با زندگی خیلیها فرق میکرد. رویا از دور مثل عروسک به نظر میآمد چون لای و لجن صورت زیبایش را پوشانده بود. چه بهتر که او در این مرداب یک عروسک شده بود. خوب شد بچه نداشت. وگرنه بچهاش مثل بچهی آن پناهنده امواج دریا جسدش را به ساحل میآورد. رویا به خودش ختم شده بود من هم دوست دارم به خودم ختم شوم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
به تخیل احترام بگذاریم | ادبیات - داستان | مجید دانشآراسته | 105 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 546 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1397 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
679 | موجود است | 15000 تومان |
کتاب یوزپلنگانی که با او میدوند... داستانهای برگزیدة نخستین دورۀ جایزۀ ادبی بیژن نجدی را دربرمیگیرد که در اسفند 1396 در شهر لاهیجان برگزار شد. این جایزه که در نخستین دورۀ آن بیش از صد اثر به داوری گذاشته شد، به همت انجمن خانۀ داستان بیژن نجدی و با همکاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لاهیجان برگزار شد.
در باغ خوابهایم که جنگل مینماید، روژین دور از من دست به کمرزده دارد آبشار را نگاه میکند. باد زمزمه گربه شاخ و بال درختان میپیچد و صدای آبشار را با خود میآورد. در آن باغ است که به روژین میگویم: رؤیای من میشوی؟ روژین شانه بالا میاندازد و میگوید: خوب شد رؤیای تو نشدهام. وگرنه کارم زار بود.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
روژین | ادبیات - داستان | مجید دانشآراسته | 75 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 438 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1394 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
554 | موجود نیست | 7000 تومان |
حالا همان لباس عروسی بینظیر بود که آستینهاش در نسیم عصر تابستان روی تابوت تاب میخورد. تور نازک آستینها بدون دستهای ماه منیر خالی بودند. پفهاش خوابیده بود. برق مرواریدهای روی دامناش چشم مردم را میزد. لباس عروسی هی سُر میخورد و میخواست روی سر مردم بیفتد، اما هر بار دستی آن را دوباره روی تابوت مرتب میکرد. این همه آدم از کجا آمده بودند؟ این همه آدم مبهوت!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
قاصدک نیستند با باد بروند | ادبیات - داستان | سهیلا فرزاد | 222 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 570 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1397 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
691 | موجود است | 18000 تومان |
«بله. بله. باور کنید عین حقیقت است. مِه پایین آمده بود. من پشتسر شوهر شما نشسته بودم او رو به دریا بود و آرام آرشه میکشید. باور کنید آن روز دریا کف بالا آورده بود و موج چنان سینه به صخره میکوبید که آدم ترس برش میداشت. یک صدایی هم از دریا میآمد که من تا به امروز آنطور ندیده بودم. باور کنید. یکباره روی تل ماسههای اطراف هم همان جماعت هرساله پیدایشان شد. زن، مرد، دختر، پسر. هلهله میکردند. قایقهایی هم اینجا پهلو گرفته بودند. اینها را دوتادوتا، سهتاسهتا در قایق نشاندند و بستند به بدنهی چوبیاش. قایقهایی لخت. بدون پارو. باور کنید قیافهی همهی اینها مثل همان عکسهای صفحهی گمشدهگان روزنامههای یومیّه بود که دیده بودم. جماعت روی تلماسهها کِل میزدند. هلهله میکردند. سنگ پرت میکردند. چند زن هم توی اینها بود. یکیشان سیگار میکشید و رو به دریا شعر میخواند.»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
مِه و اشباح نسیان گرفته | ادبیات - داستان | ابوالقاسم مبرهن | 105 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 574 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
686 | موجود است | 15000 تومان |
از تو آدمِ بیمصرفی میسازند که فقط در مقایسه با دیگران معنا پیدا میکند. و تنها تویی که در سکوتی سرشار پشت آن میزِ قدیمیِ چوبی رو به چشمانداز درختان صنوبر باغ نشستهای و مینویسی. هیچکس نتوانست نوشتن را از تو بگیرد. هیچکس نتوانست خیال بزرگ شدن در رویا را از تو بگیرد...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
داستایفسکی من | ادبیات - داستان | ترانه مومنی | 90 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 596 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
710 | موجود است | 15000 تومان |
حبیب موسی نهال تازهای را برداشته بود و فاصله کاشتن را متر میکرد. گرمِ کار خود بود. مشتی پیاده به طرف سایه رفت. نزدیکتر که شد تندیسی سنگی از یک کوتوله دید که خیلی شبیه روزگار بود، با تبری که توی دستش در هوا مانده بود! پاهای مشتی سست شد... نمیدانست به مردم چه بگوید. روزگار را دیده که تبدیل به سنگ شده، یا سنگی دیده که به شکل روزگار درآمده؟!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
شازده باید برود | ادبیات - داستان | ش. گ. آریانپور | 160 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 595 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
716 | موجود است | 25000 تومان |
«این روزها شاید تنهاتر هم باشم و این درست وقتی است که نمیدانم تنهاتر از چه وقت. مگر انسان چه قدر فرصت دارد که از واژه تو استفاده کند یا بهتر است بگویم از واژه "بیتو". بیشتر آدمها بیشتر وقتها درگیر "من" هستند درست مثل داستاننویسی این روزها که شده من، یا من با کمی تفاوت "از درون من". خود من؛ چنان در این من فرو میروم که سوسک روی دیوار را میبینم که به سمت میزم میآید؛ اما نمیبینم که آرام پای نازک بیاستخوانش را روی فنجان قهوه خالیام میگذارد و ته فنجان، ته ماندهِ قهوهِ سرنوشتم را تغییر میدهد.»
لکه، خاکستری بود و حاشیههایش سفیدِ سفید. آرام حرکت میکرد و ماه که قرص کاملی بود از پشتش پیدا میشد. کوه، لحظهبهلحظه روشنتر میشد. کلاه نسترن از سرش افتاد، دستهای از موهایش که از کنار صورت آمده بود پایین با بادِ خنکی که میآمد تکان میخورد. ستاره پشت داده بود به تختسنگی و پاهایش را دراز کرده بود و دوباره گریه میکرد انگار، یا هنوز هقهق بود. کریمی، زیر پای ما ایستاده بود و به جایی که شهر بود نگاه میکرد. من و کیوان و صدری ایستاده بودیم روی سراشیبی و نگاه میکردیم. کیوان برگشت سمتم و گفت: «عیدت مبارک.»
شیکاگو کیداچی (حقیقی) در سال 1942 در شمال ژاپن به دنیا آمد. در سال 1965 با محمدحسن حقیقی (طاهر غزال) ازدواج کرد و از سال 1966 تا 1984 در ایران و در شهر رشت زندگی کرد. پس از بازگشت به ژاپن کتاب های آسمان خزر ارغوانی ست (1987) و آنجا ایران است (2004) را منتشر کرد. کتاب حاضر ترجمه ای است از کتاب آنجا ایران است که جایزه بزرگ انتشارات Hekitensha را در سال 2005 به دست آورد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
یک ژاپنی در ایران | فرهنگ عامه - ادبیات - داستان | شیکاگو حقیقی | 179 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-202-7 | دوم 1400 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
377 | موجود است | 45000 تومان |
بعضی آدمها یکجور هوش حیوانی دارند، یا غرایزشان مسایل را درک میکنند. تنها سیزده سالم بود ولی می فهمیدم که مرا از آیسا دور کردهاند. متوجه شدم که رفتار خوبی نداشتهام و در ابراز محبت به او زیادی بیاحتیاط بودهام ولی حکم پدر قابل تغییر نبود. صبح روز بعد با گریه از پشت پنجره به حمید که گریه میکرد نگاه کردم و اشک می ریختم. حمید دستهایش را از بین حفاظ پنجره آویخت و من...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
من جر می زنم | داستان | شیوا پورنگ | 130 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 55 ـ 2535 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
138 | موجود نیست | 1600 تومان |
نمیدانم در چه ساعتی یا دقایقی از روز شنبه 21 مهر سال 1310 بود که اروج یالانچی نتوانست در بحثی غریب که بین او و اصلان زمرّدی پیش آمده بود جلوی خود را بگیرد و با کاردی که با آن خربزه شاه مرادی را میشکافت از روی تخت قهوهخانه بلند شد و درست قلب اصلان را نشانه رفت...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
نوار نازک زندگی | داستان | اصغر عسگری خانقاه | 74 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 181 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
362 | موجود نیست | 5000 تومان |
احمد مسعودی، داستاننویس، نمایشنامهنویس، و منتقدِ متولد سال 1321 در گیلان، در 26 سالگی نوشتن را کنار گذاشت، و خانواده و شهرش را ترک کرد. او با توجّه به سنّ و مّدت اندک نویسندگیاش، استعدادی درخشان و از نویسندگان خوب و جدّی نسل خود در ایران است. محمّدعلی سپانلو، داستانِ «کار» او را بهعنوان یکی از شاخصترین نمونههای داستان کوتاه فارسی برگزید و در مجموعهی بازآفرینی واقعیّت تجدید چاپ کرد؛ و محمّد حقوقی نیز در کتاب خود، ادبیّات معاصر ایران، از این اثرِ او بهعنوان یکی از موفّقترین داستانهای زبان فارسی نام برده است. کتاب حاضر، مجموعهی آثار احمد مسعودی، هم دربرگیرندهی تمامی نوشتههایی است که در نیمهی اوّل دههی 40 در نشریات کتاب هفته و پیام نوین به سردبیری محمود اعتمادزاده (بهآذین)، در بازار، ویژهی هنر و ادبیّات به سردبیری محمّدتقی صالحپور، و در جُنگهای لوح و فصلهای سبز از او به چاپ رسید، و هم شامل داستانها و یادداشتها و نامههای منتشر نشدهی او است که برای نخستین بار در این مجموعه منتشر می شود.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سایه | داستان - نمایشنامه | احمد مسعودی | 259 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 333 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1395 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
580 | موجود است | 40000 تومان |
روسها در زمان جنگ اینجا بودند. نانی میپختند که آدم خالیخالی آن را میخورد. سربازخانههای آنها در «نوبیل» بود. زنهای لهستانی را آورده بودند آنجا. یکی از یکی قشنگتر. خدا بیامرزد سرگرد حقپرست را، وقتی دید مردم دستهدسته به دیدن آنمها میآیند، رفت روی چارپایه ایستاد و با صدای بلند گفت: هرکس زن لهستانی میخواهد میتواند با خودش ببرد. خبر که بهگوش مردم شهر رسید، مثل قحطیزدهها هجوم آوردند...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
تو هم چیزی بگو | داستان | مجید دانش آراسته | 122 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-346-2 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 5000 تومان |
محمدعلی افراشته (1338-1287) روزنامهنگار، مبارز سیاسی، شاعر و داستاننویس گیلانی است. دماغ شاه مجموعه داستانی از اوست که به زبان بغاری نوشته شده است. ترجمه فارسی او برای اولین بار به کوشش مرحوم بهزاد موسایی در انتشارات فرهنگ ایلیا چاپ شده است.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
دماغ شاه | داستان | محمدعلی افراشته | 107 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-097-9 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود است | 30000 تومان |
خندهاش میگیرد. مرد بازیگر خوبی نیست. میداند که فیلمهای دهه چهل را دوست ندارد و تنها تصمیمی دارد با این کار روزاش را فراموش کند. باید وانمود کند، فقط همین. به مرد که با قیافهی مصمم منتظر است نگاه میکند و با لبخند میگوید: «تعطیلات رمی عزیزم. تعطیلات رمی.»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آدری هیپبورن و تعطیلات رمی | داستان | فرزانه نامجو | 52 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-312-3 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
492 | موجود نیست | 6000 تومان |
از چند روز پیش زبان بستهها را به شهر آوردهاند. چوبدارها با آن لهجههای محکم و استوار کوهنشینان با هم صحبت میکنند. بچههای دانشآموز که تعطیل شدهاند، به تماشای حیوانها میایستند و میبینم که چگونه با اشتیاق به آن زبانبستهها نگاه میکنند. و امروز، روز عید قربان، تو میبینی جلوی قصابیها چه اندازه پوست خونی انبار شده است و آدم و آدم و آدم! به نجدی فکر میکنم و به شعرش: «عید قربان که میرسد دلم چه سخت میگیرد برای اسماعیل ابراهیم گوسفند همسایهام و خودم»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
بالشی از خاک | ادبیات - داستان | هادی غلامدوست | 222 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-304-8 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
461 | موجود نیست | 6000 تومان |
فعلا توضیحاتی درمورد این کتاب در وب سایت ما موجود نیست.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
تو که بازی بلد نیستی دختر | داستان | بنفشه باقری | 76 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-303-1 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 5000 تومان |
مجموعهی حاضر شامل 35 داستان کوتاه از، 35 داستاننویس عضو خانهی فرهنگ گیلان و یا علاقهمند به این کانون فرهنگی است. داستاننویسانی که بسیاری از آنها بیش از یک دهه که از تاسیس خانهی فرهنگ گیلان میگذرد، هر 15 روز یکبار، عصر روز سهشنبه، گرد هم آمده و از رویاها و کابوسهاشان که لباس داستان بر تن کرده است، گفتهاند...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سه شنبه های خرمالویی | ادبیات - داستان | شهلا شهابیان | 245 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-379-6 | اول 1394 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 15000 تومان |
« ... من همراه مادر با رقص و پایکوبی و ترانهخوانی زنان شالیکار به خانه برده میشوم. توی راه، من که به پشت توی تشت، روی سرِ زنی دراز کشیدهام، از آن بالا آسمان آبی را تماشا میکنم و از بازی آفتاب و اَبر به هیجان میآیم و میخندم و میخواهم با دستهایم نور آفتاب را بگیرم و با پاهایم به هر سو لگد بزنم که میبینم دست و پایم بسته است! دلم میخواهد پیراهنی آبی آسمان را همچنان تماشا کنم که کمکم خسته میشوم. گیج و گنگ و خوابآلود در گهوارهی تشت، روی سرِ زن شالیکار که در هر گامش میجنبد به خلسه فرومیروم. آفتاب به روی ما میخندد. پرندگان گرم آوازخوانیاند. یک بار پرستویی زیبا از راه میرسد و روی لبهی تشت (گهواره من) مینشیند و چه پرشور میخواند! و من میخندم بالای سر آن همه شالیهای تازه نشاء شدهی سبزی که در زیر پایم به گستردگی یک دشت وسیع است.»
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سرباز و چتر قرمز | ادبیات - داستان | هادی غلامدوست | 107 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
978-964-190-417-5 | اول 1394 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
آقایان! به پیر، به پیغمبر، دوستم انسان شریفیه. اون تمام عمرش به مردم خدمت کرد و اونها رو مثل جونش دوست داشت. بعد از فوت زنش - که فقط یک سال با اون زندگی کرد - دیگه ازدواج نکرد و همیشه میگفت: «من با مردم ازدواج معنوی کردهام و بقیه عمرم را میخواهم به آنها خدمت کنم». اما به هرکس خدمت کرد، بیشتر ضربه خورد. با هرکس رفاقت کرد، نارفیقی دید. برای دوستانش نردبان شد تا روی شانهاش بایستند و نگاه زیباتری داشته باشند اما اونها روی شانههایش ایستادند و چراغ دوستی را خاموش کردند. اون در ستایش مردم و رنجهای اونها شعرها گفت. اما مردم اوراق شعرش رو به سبزیفروش دادند تا اسفناج و شنبلیله و برگ چغندر بگیرند. راستش اون یک آدم بریده از مردمه. واقعیت اینه که اصلاً وصیت کرده که وقتی مُرد، توی قبرستان دفنش نکنند. منتها من به این فکر افتادهام که توی یه قبرستان دور دفنش کنم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سرو | ادبیات - داستان | احمد قربانزاده | 100 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 329 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1395 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
513 | موجود نیست | 7000 تومان |
حالت چهگونه است اگر شب باشد و توی کوچههای تنگ راه بروی صدای سرفههای یکی که دوستش داری توی سرت قطار شود و هی بالا و پایین برود. مه آمده باشد پایین و پشت گردنت از خنکایش ترشده باشد و تو هی با خودت بگویی بخوانم؟!... نخوانم؟!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
از پله های قطار ابری | ادبیات - داستان | مریم ساحلی | 113 صفحه |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 311 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
451 | موجود نیست | 6000 تومان |
نمیدانم عینک آفتابی بزنم یا نه. مثل اقدس که برای خاکسپاری شوهر پیرش توی چلهی بزرگِ زمستان چه عینکی روی دماغ درازش گذاشته بود؛ دو گوشهی قابش یک نگین به قاعده ي انگشتری بود. اگر حمید بمیرد من هم عینک میزنم. هر چه باشد زن معمار هستم، یعنی از آن اقدس کمترم؟ کلی بازارِ کله گنده میآیند سر قبرش. نمی دانم اقدس چطور سر قبر شوهرش هی غش میکرد. اگر غش بکنم... اگر خواستند حالم بیاورند... بزنند توی صورتم... اقدس کِرِم پودرش پاک شده بود... جای دست روی صورتش مانده بود... اگر روی صورتم بماند؟!اگر آبِ دهنی بدهند؟! حوله را گلوله میکنم توی ماشین لباسشویی. نه، از خیر غش میگذرم؛ کاری برایم نکرده تا غش کنم. یاد کتک هایش میافتم که چطور بیپدر موهایم را میگرفت و مرا توی اتاق میکشید. الهی دستش بشکند!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
از خانه تا خیابان | داستان | افسانه عیسیزاده | 78 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 264 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
میدانست چشمانش را که زیباست و موهای پیچ در پیچ اش را. بگذار ببینمت اکنون چگونهای! چهرهات همین... و چشمانت همان... سیاه و زیبا، و نافذ و مهربان... وخسته و لبریز از آنچه دیده است: شرههای خونِ بیصاحب، خار خارِ خورشید بر جراحتهای ناسور و آتشِ عطشِ سیراب ناشدنیِ لب های چاک چاک... و موهایت. چه کردی آن موها را؟ آن پیچاپیچ سیاه را؟ این تویی با این سرِ صاف آفتاب سوخته؟ هنوز باد دسته موهایت را در میان خاکریزها و تپهها می پراکنّد. باد میوزد سرد است. علفهای هرز را دانهدانه از لای جرز سنگها بیرون می کشم. دارم به چشمان و موهایت فکر میکنم. دیروز به دستهایت فکر میکردم، و پریروز به شانه هایت. تو را به تکههایی تقسیم کردهام... تکه تکه. اینگونه میتوانم به هر تکه، هر قدر که بخواهم فکر کنم. هر چه را که دربارهشان در خاطر دارم احضار میکنم و تا بینهایتِ جزییاتشان را به یاد بیاورم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
آغوش سنگی دیوار | داستان | محمد رضایی راد | 97 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 209 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
خانم بزرگ نوشته است: تهران شهر بزرگی است. خانهمان شاه اباد است. همه چیزِ تهران با شفت توفیر دارد. کلی خیابان دارد، وسطهاشان هم پارک دارد. نیمکت گذاشتهاند، خسته بشوی رویش مینشینی. همه جا دکان دارد. همهچیز را هم توی دکان میفروشند، حتی ماست و سبزی را. سبزی را دستهای نمیفروشند. دیروز غلط کردم گفتم سه دسته سبزی. مرد از پشت دخل، بالا تا پایینم را نگاه کرد گفت:«شمالی هستی؟» چادرم را محکم زیر چانه مشت کردم و با غیظ گفتم:«بعله!» خواستم آن طور که آقانامدار می گوید بیلهجه بگویم. گفت:«دسته استهها!» از رو نرفتم، گفتم:«خودم میدونم!» دستهشان یک کوه سبزی است. تا شب که آقانامدار بیاید، جانم بالا آمد.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
اینک تهمینه | داستان | شبنم بزرگی | 71 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 217 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 5000 تومان |
بلند شدیم و بیرون رفتیم و بستنی بزرگ خوردیم. انگار که همه چیز بر وفق مراد است. انگار داشتیم چیزی را جشن میگرفتیم. حالا دو سال از آن زمان گذشته است. دو سال پیش هفدهم ماه مه، آخرین روزی بود که پدر با ما زندگی کرد. تاریخ اینروز به یادم مانده مثل تاریخ یک جشن بزرگ ملی.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
بستنی بزرگ | داستان - ترجمه | هلیما ولیتزر | 143 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 299 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
شهلا باقری | موجود نیست | 10000 تومان |
من اصولاً کتاب زیاد میخونم. حتی تو دوره ی خدمت هم که بودم بازهم کتاب میجوندم. همه جور کتابی هم داشتم توی دست و بالم. از سیاسی بگیر تا رمانهای کلاسیک. حتی توی خوابگاه. دورهی آموزشی سربازی یه عکس با رفیقم دارم که کتاب منو توی دستش گرفته داره پُز میده. اسم کتاب گوری بود اثر ژوزه ساراماگو..
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
بقالی نوشت | ادبیات - داستان | بابک مهدیزاده | 104 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 234 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1391 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
404 | موجود نیست | 10000 تومان |
انگشتهای باریکِ بلند و ناخن های بیضی شکل، بند انگشتهایی بدون برجستگی، دکتر دستهایی ظریف و کشیده داشت. کاش میشد پرسید:« دکتر دستهاتون بوی چی میده؟» و فکر کرد اگر کلمات بو داشتند شاید دستهای دکتر بوی کلمه میداد. دستهای پدر بوی چوب میداد، بوی تراشهی چوب از زیر رندهی نجّاری رد شده. انگشتهایش کوتاه بود با ناخن چهار گوش و بنده انگشتهایی گره دار و برجسته. سرانگشت هایش زبر بود، آنقدر زبر که انگار آن شب سمباده کشیده بود روی تن دختر. زن مورمورش شد، به حلقهی طلایی رنگ انگشت دکتر نگاه کرد، دلش خواست بپرسد « دکتر بچم دارین؟» نپرسید. کاش میشد سرانگشتهایش را ببیتد، نباید زبر باشند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
به یک چیز خوب فکر کن | داستان | شهلا شهابیان | 107 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 053 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
.. از تماشایش سیر نمیشدم. از نگاه کردن به موهای حلقه حلقهی طلایی اش، ناخنهای قرمز بلندش که همه یک اندازه بودند، و ادندام کمی تپلش، با کمر باریک و درخشش ابریشمی حاشیهی تور دانتل لباس خوابهای رنگ و وارنگش روی سینهی صورتی اش. عکسی سیاه و سفید در قاب طلایی، او را شبیه ملکهای غمگین از سرزمینی دور نشان میداد. موهای میزانپلی شدهی کمرنگ با نیم تاج بدلی پُر از سنگ های درخشان، لبهای گوشتالوی پُر رنگ که به لب بچهای در نخستین لحظهی گریستن شبیه بود، نگاه دور و بی تفاوت و لبهی تودوری شدهی روی برجستگی...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خواهران چاه | داستان | مژده ساجدین | 88 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
رقعی | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
او از آن جاده گذشت. از آن جاده برفی، با قلبی مملو از خاطرات غمآلود. پاک به سان برف. میدانم شما آنچه را که او دیدهاست باور نخواهید داشت، چون حرفهای مرا تنها کسانی باور خواهند داشت که چشمی برای دیدن دارند. در آن جاده که پوشیده از برف بود، مانند آخرین گذرشان از آن، چیزی دید که قلبش را به سختی فشرد. چیزی زیبا و لطیف از گذشتهای دور. نقش پاهایشان روی برف ها. سالم و دست نخورده. گویی درست همان لحظه ایجاد شده باشد. پس این برفها تازه نیستند با اینکه نرم هستند و چون رؤیا لطیف؟ گویی آسمان پس از وداع آنها دیگر نباریدهاست و آفتاب پس از آن که بر اشکهایشان بارید دیگر نتابیدهاست. ولطافت خاطرات آن روز هنوز برفها را تازه و لطیف نگهداشتهاست. گویی زمان و زندگی در آن جاده برفی متوقف شدهاند...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
در خیابان های همین شهر | داستان | خزر مهرانفر | 171 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 53ـ 8684ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 10000 تومان |
از دهات همین دور و برها، حبیبه دم غروب در حیاط به مرغ و خروس دانه پاشیده بود، روی ایوان نشسته به تماشا. برای حبیبه بچه نمیشد. نوروزعلی رفته بود کوه بنه، زن برده بود، زن براش بچه آورده بود، شبها خانه نمیآمد. یکتا خروس گردن لختی و چند تا مرغ. یکی از مرغها جوجه هاش دور و برش جیک جیک میکردند. مادر نوک میزد، دانه را سبک و سنگین میکرد، میانداخت جلوی جوجههاش. حبیبه سرش را میگذارد روی نردهی چوبی ایوان میگوید، ای سیاه چومه، سیاه چومه، سیاه چومه ...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
در ستایش دشت ارغوان | داستان | پورووین محسنی آزاد | 118 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2ـ041 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 2000 تومان |
فعلا توضیحاتی درمورد این کتاب در وب سایت ما موجود نیست.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
رز قرمز و داستان های دیگر | داستان | ال.ای.دکتروف | 109 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 30 ـ 8684 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
آویشن نوبخت | موجود نیست | 1500 تومان |
چند یادداشت و مؤخره ی هذیان گونهای این یادداشتها، چند زور پیش یعنی سالها بعد از عمل ترمیمیِ دستش ، در یک پاکت پستی به دستم رسید. به دنبال یادداشتهای خودم که دیگر آنها را از یاد برده بودم. اما حالا با خواندن و نوشتههایش مفاهیم و معانی تازهای در آن ها مییافتم. من این نوشتهها را نه چندان از سرِ میل، بلکه از سرِ نوعی قول و قرار داده نشده و گذاشته نشدهای به چاپ می رسانم.
چترش را بست، کلید انداخت و در را هُل داد. درختهای حیاط همانجا بودند که همیشه بودند، ولی دیده نمیشدند. یک پایش را روی پله گذاشت، خم شد بند کفشش را باز کند، سرش را برکرداند و از روی شانه به پنجرهی طبقهی دوم خانهی آن سو رای کوچه نگاه کرد. پنجرهی خانهی شیرین مانند شعلهی آتش میدرخشید.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
زمان که می گذرد | داستان | پورووین محسنی آزاد | 117 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 60 ـ 2535 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 1500 تومان |
... راه بندان نفس، بخواهی گریه کنی و نتوانی، قادر نباشی. تلاشی بیهوده برای فریاد زدن، صدایی که در جایی از تو بماند، بزرگ شود، اما بیرون نریزد؛ اما در تکاپو برای ادامهٔ زندگی، جنگ با بینفسی محض، مرگ آنی. کز کرده در گوشهای خیره به سه نفر در تلاشی جانکاه، خیره به جدال التماس و خشم. نتوانی گریه کنی، بلرزی، به سینه مشت بکوبی، بلکه نفس رفته به تو باز گردد...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
ساعت از مرگ گذشت | داستان | ناتاشا محرمزاده | 85 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
x ـ 26 ـ 8684 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 950 تومان |
اگر این کاغذها دست مأمورها بیفتد، به حتم پروندة سرقت مسلحانه از طلافروشی چهارراه توحید در بهار 76، به جریان خواهد افتاد. آن وقت همهٰ این احضار نامها احضار خواهند شد. و چرایی و چراییاش؟: حماقتِ شجاعتِ نوشتن. بعد، اگر هم بگویم داستان است باور نخواهند کرد. به حتم خواهند گفت: عجب، داستان نوشتهای، داستانی که به نعل اتفاق افتاده؟! نمیدانم چرا فکر میکنم اگر همینطور به نوشتن ادامه دهم، میتوانم بفهمم فردا چه اتفاقی افتاده خواهد افتاد. کاش شبِ قبل از آن روز هم چیزهایی مینوشتم. یعنی آنوقت دیگر آنطور نمیشد که شد؟
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سپیدرود زیر سی و سه پل | داستان | کیهان خانجانی | 95 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 3 ـ 95586 ـ 964 | پنجم | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
و همیشه همین یک قطره خاطره است که از فراز همهی آن سالها بر یادش میچکد که بماند با او در خانهای محقر با پنچرههایی رو به سوی آفتاب و باغچهای کوچک با درختی گمنام. و بیامیزید با تمام اینها که تمام زندگیاش!
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خوزه پیترهلن کوویچ | داستان | حسین رسول زاده | 87 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 98 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 7000 تومان |
اصطلاحِ "برشی گذرا از واقعیت" در مورد داستانهای نینا گلستانی مصداقی به جا دارد. داستان نویس گاه بر ایوانی میایستد و به فراخنای روبهرو مینگرد و مینگارد، گاه نشسته در پشت پنجرهای و از چارچوبی محدودتر؛ که محدودهٔ گزینشهای فرمی و محتوایی اوست. اما نقطهٔ دید نینا گلستانی گویی از پشت روزنی است، که به خوانندهٔ خود همانقدر از روایت میدهد که راوی از نظرگاه منتخبش میبیند. در داستانهای این کتابع اتفاقهایی که خودٰ موضوعیّت موضوع باشند و سبب شگفتی، رخ نمیدهند. همه چیز در "آن"ی است، که در لایهٔ زیرین داستان، از پیش از شروع، تا بعد از پایان اثر ادامه مییابد؛ و چه بسیار وقتها که از فرط ملموس بودن، نگریسته میشوند اما دیده نمیشوند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
من امشب با فرشته می رقصم | داستان | نینا گلستانی | 92 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 17 ـ 8684 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 900 تومان |
پدرم آدم عجیبی است، شاید بهتر است بگویم آدم خوب عجیبی است. همیشه حواسش به همه چیز و همه کس هست. اینکه کدام یک از دوستانش با زنش مشکل دارد یا بچههایش، اینکه کدام یک از اطرافیان حتی با خودش هم مشکل دارد برایش مهم است. بعضی وقتها فکر میکنم پدرم برای دیگران زندگی میکند نه خودش. پدرم جلو جلو راه میرود و من هم پشت سرش. پشتش کمی خمیده شده. تا چند سال پیش قبل از مرگ مادرم، به سختی میشد از پشت او را از من تشخیص داد. موهایش هم در همین چند سال سفید شده است. دستهایش توی جیب بارانی تکان میخورند. انگار شعری را با ریتم حرکت دستهایش همراهی میکند.
یکبار که داداش کریمم سه تا النگوهایم را از دستم درآورد و برد، چنان المشنگهای شد که همسایه ها تماشا میکردند. داداش کریمم همان شب مرا برد گوشه ای و سرم را بوسید و گفت: « به روح آقاجان جبران میکنم آبجی. برات ده تا النگو میخرم. خب؟» گفتم: «خب.؟» بعد لپم را بوسید. وسایل خانه دانه دانه کم میشد. مادر مینشست وسط حیاط و دوتا پایش را دراز می کرد و با مشت هی میکوبید وسط سینهاش و نفرین میکرد. داداش کریمم هر شب که میآمد، سرش را پایین میانداخت و فقط میگفت: « جبران میکنم. صبر کنین. همه رو جبران میکنم.» یک روز ایستاد جلو مادر و خیره خیره نگاهش کرد، بعد سرش را بوسید. مرا بغل گرفت و لپم را بوسید و از من قول گرفت دختر خوبی باشم و درس بخوانم و دکتر بشوم. رفت و چند روزی از او خبری نداشتیم. تا اینکه خبرش را آوردند. خانوادهی ثروتمندی هر روز میآمدند تا خانهی ما برای گرفتن رضایت. دیهاش را گرفتیم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
هیچ کس به من نگفت | داستان | آناهیتا حداد | 57 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
8 ـ 263 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1391 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
418 | موجود نیست | 7000 تومان |
گفتم : «سعید...! » گفت: «چرا چشمات قرمزه؟» گفتم: «سعید...!» گفت: «گریه کردی؟» گفتم: «سعید...!» گفت: «ریمل پخش شده تو صورتت» گفتم: «سعید...!» گفت: «گودی چشمااتو نمیتونی با کرم قایم کنی.» گفتم : «سعید...!» گفت: «تو چهت شده؟» گفتم: «بریم عکاسی؟» رفتیم. گفتم: «یه عکس بگیریم؟» گرفتیم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
مرد مرد | داستان | مریم جوادی | 89 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 188 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
374 | موجود نیست | 7000 تومان |
سالهایی سرد را فرصت میکنمٰ در ذهن مسموم یاد گم میشومٰ و از دست های جادهای که می گریزم، بر ردپای زردِ ای کاشها حسرت میکارم. و کنار تو زیر پلکهای آبی فراموشی، در آغوش بیحوصلهی زمان، از نردبام خیالم بالا میروم تا آن زمان که ترانهی خواب به بغض نگاهم تلنگر میزند و تو را که پیشانی فردا میخوانم... بیا، بیا از حبس اشک های دلتنگی، بر بوم اندوه خستهام.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
او مثل هیچ کس | داستان | نادیا خوشلقا | 143 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 13 ـ 2535 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 1600 تومان |
سرمای بیرون از شکافِ در و پنجره به داخل اتاق نفوذ میکرد. پتو را دور خود جمع کرد و به گلهای آتش که از سرخی وحدّت افتاده بودند نگاه کرد. جفت عقربههای ساعت از نیمه گذشته بود. خیالاتِ جور وا جور از سرش میگذشت و به نظرش آمد که اتاق در سکوت و تنهایی کمکم بزرگ میشود. پلکهایش سنگینی میکرد. چشم هایش را بست و شروع کرد به خواندن و زمزمه کردنِ آیات کوچک قرآن. تا صبح خیلی مانده بود. سر را روی بالش گذاشت و تن را رها کرد. احساس سبکی وآرامش میکرد. خواب شیرین به سراغش اش میآمد و او را با خود میبرد. در خواب بود و به روزهای خوش زندگی و روزهایی که خانه پر از بوی شکوفهی نارنج و عطر گلهای تازهشکفته بود فکر میکرد...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
با ستاره های روشن غروب | داستان | محمدتقی مرتاض هجری | 140 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 129 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 2500 تومان |
دلم میخواست توی حیاط خونهاش که خیلی بزرگ بود بازی کنم. اما، دستهام زندونیِ دستهای مادرم بود. ننه گفت: «همینجا بمون واسه نوکری، ثواب داره؛ مَرَدم اونو نمیخواد.» دایی خود را با سرفهای لرزوند:« درسته اجاقم کوره، اما دیگه عادت کردم. شرمندهام از اینکه نمیتونم نگهش دارم.» ننه با نگاهی بغضآلود بلند شد:« خدا خیرت بده.» و خودمونو رسوندیم به کوچههای سرگردونی و گشنگی تا سر خیابونهای حیرت که هر چه جلوتر میرفتیم بزرگتر میشدند...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
بچه های پارک | داستان | فرزین فخری یاسری | 115 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
0 ـ 0 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 3500 تومان |
ماهیها به آفتاب خشک شده جن زده... به اندازه کف دست کبوتر بچههایی که گاه به گاه از خواب میپریدند... انگار بخواهند نفس آب... ورق زده از لب چاه میافتادند... بر علفها... در خاک میلولیدند... کرمهای سرخی که به دهان گرفته نگرفته... لبهایشان را شکافته بود...
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
پاره ماهی مرداب | داستان | سینا مشایخی | 127 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 95 ـ 8681 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 1500 تومان |
با چرخیدن کلید به طرف در میروم، بی آنکه حرفی بزند وارد خانه میشود. - چرا حرف نمیزنی؟! کمی مکث میکند و میگوید: - به شرافتم قسم که بچههه رو ازش میگیرم. با شنیدن این حرف نه گریه میکنم نه میخندم و نه میترسم، فقط به زمان فکر میکنم، به روزها، ماهها و سالهایی که باید منتظر بمانم.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
چتری برای روزهای بارانی | داستان | آیدا جواد زاده (سمیه) | 182 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
2 ـ 137 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
306 | موجود نیست | 3200 تومان |
فعلا توضیحاتی درمورد این کتاب در وب سایت ما موجود نیست.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
دیوزیت | داستان | سینا مشایخی | 109 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 116 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 2000 تومان |
فعلا توضیحاتی درمورد این کتاب در وب سایت ما موجود نیست.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
زنی با چشم های روشن | داستان | ابوالقاسم مبرهن | 87 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 08 ـ 8684 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 900 تومان |
فعلا توضیحاتی درمورد این کتاب در وب سایت ما موجود نیست.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
شریر ما جیجاکه ورزان | داستان | مسعود پورهادی | 66 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 079 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 5000 تومان |
حالا در سی و یک سالگی، به این فکر میکنم که اوضاع نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر از سابق هم شده است. در بیست سالگی امید داشتم که گذشت زمان میتواند همه چیز را حل کند، زندگی جهت خواهد گرفت و به سمت و سویی خواهد رفت که خودم میخواستن، دانشکده تمام خواهد شد و بعد کار و موفقیت و زندگی آرام. اما زمان هیچ چیز را حل نکرده یود که بر رخوت و کسالت زندگی نیز افزوده بود.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
فصل ها | ادبیات - داستان | آناهیتا موسوی | 77 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 053 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
253 | موجود نیست | 1600 تومان |
رمضان از میان لابهلای جمعیت با فشار زیاد خودش را به وسط میدان رساند و شروع کرد به رقصیدن. کتش را درآورده بود. شصت چپش را توی جیب جلیقهاش کرده بود و دست راستش را در هوا میچرخاند و پا میانداخت. اینبار صدای جیغ و فریاد از طرف مردها بیشتر شنیده شد. رمضان به سمت جمعیت زنها رفت و دست مهری را از میان جمعیت گرفت و به رف خودش کشید....
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
گل هایی که روی دیوار خشکید | داستان | میرشمسالدین فلاح هاشمی | 105 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
4 ـ 229 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
373 | موجود نیست | 2500 تومان |
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
مارگارت آستور | داستان | حمید قدیمی حرفه | 102 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
6 ـ 1 ـ 95586 ـ 964 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
2 | موجود نیست | 950 تومان |
این گوشهای از همان راز بود که میپرسید: چگونه نویسنده شدهاید؟ شاید اینگونه دیدن نوعی خودآزاری باشد. چه باک که اینطور باشد. چون شهادت دادن بدون گوشهگیری و انزوا امکانپذیر نمیباشد. در این صورت است که آدم از خود میپرسید: این نوشتهها گویای فکر تازهای هستند؟ معلوم است آدمی مثل من که به خودآزاری عادت کرده، اینطور جواب میدهد: نه، گویای فکر تازه نیستند. هنر با درد و رنج شکوفه میدهد که تو فاقدش هستی.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
در چنبر روایت | داستان | مجید دانش آراسته | 61 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
1 ـ 431 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1395 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
598 | موجود نیست | 7000 تومان |
بعد از مرگ پروانه دیگر باغ و خانه شادمانی و نشاط به خودش ندید. همانطور که با آمدنش خوشی و شادی آورده بود با رفتنش همه چیز را با خودش برد. درست مثل چلچلهها. زمستان طولانی شد. هر روزش یک سال و هر هفته و ماهش سالهای طولانی بر ما گذشت در باغ آواز نخواندند و چلچلهها هم که آمدند با خودشان خوشبختی نیاوردند. دیگر پروانهها در باغ بدود و صدای خندههایش همه جا را پر کند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
خانه چلچله ها | داستان | شادی شادرام | 355 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
5 ـ 155 ـ 112 ـ 600 ـ 978 | اول | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
موجود نیست | 18000 تومان |
نگار پشت احمد ایستاده بود و دستش را فرو کرده بود لای ریش زمختش. زهرخندی محو بر چهرهاش بود و نگاهش به نوشتهی احمد. احمد اما بیتفاوت بود، ساکت. تلاش میکرد از ذهنش کلمهای بیرون بکشد. نگار قلنج انگشتان کشیدهاش را بر گودی کمر شکست. چند رگِ آبی از زیر پوست سفید دستش به طرف بالا میخزید و زیر ساعت ناپدید میشدند.
نام کتاب | موضوع | پدیدآورندگان | تعداد صفحات |
سالیان بد و باد | داستان | محمد اکبری | 85 |
شابک | نوبت چاپ | قطع | جلد |
7 ـ 509 ـ 190 ـ 964 ـ 978 | اول 1396 | رقعی | 1 |
ویراستار/مترجم | شماره نشر | موجود | قیمت |
628 | موجود نیست | 10000 تومان |
© 2018 - All rights recived by Farhangeilia